دکتر جوادی موضوع اصلی سخنرانی خود را در قالب این سوال مطرح کردند که «آیا بر اساس نظریه اعتباریات علامه طباطبائی (ره) الهیّات عملی امکان دارد؟». در تبیین این مسئله ایشان ابتدا برداشت خود از الهیّات عملی را توضیح دادند. الهیّات عملی بهره گیری از آموزه های دینی برای زندگی خوب فردی و اجتماعی، و کوششی برای نظم و نسق دادن به اصول و احکام اخلاقی و سیاسی در پرتو آموزه های وحیانی است.
دکتر جوادی سپس به سراغ چیستی نظریه اعتباریات رفتند. طبق این نظریه، اصول و احکام عملی، اعتباریاند و بر اساس دواعی احساسی انسان ساخته میشوند. ایشان با اشاره به اینکه برداشت های مختلفی از نظریه اعتباریات وجود دارد، تاکید کردند که به تصریح علامه طباطبائی احکام عملی که موضوع آنها یک فعل یا حالت نفسانی اختیاری انسان و محمول آنها حسن و قبح یا باید و نباید باشد، ماهیت اعتباری دارند و برساخته خود انسان هستند. به عبارت دیگر، این احکام برگرفته از امر واقع نبوده و قابل استننتاج از دانستههای دیگر آدمی و از جمله آموزههای وحیانی نیستند.
دکتر جوادی در این قسمت از بحث و مبتنی بر مقدمات بیان شده، مسئله اصلی سخنرانی خود را یکبار دیگر واضح تر صورت بندی کردند: با قبول نظریه اعتباریات و مبتنی شدن احکام عملی بر دواعی احساسی شخصی، نقش آموزههای وحیانی و کلاً دین در بازسازی احکام اعتباری عملی چیست؟
از نظر دکتر جوادی، همین مسئله با صورت بندی دیگری در اندیشه هیوم که او نیز بنیاد اخلاق را بر احساسات می داند (که در زمره نظریات درون گرای اخلاقی جای می گیرد)، از گذشته مطرح بوده است، بدین نحو که اگر امیال و نه باورها محرّک اصلی عمل و فعل اخلاقی هستند، آنگاه جایگاه عقل کجاست؟ هرچند هیوم تصریح می کند که هیچ جایگاهی در این حوزه برای عقل قائل نیست، اما شارحان و متفکران بعدی تلاش کرده اند –در عین پذیرش احساسات به عنوان بنیاد اخلاق- به نوعی با ارائه دو راه حل میان عقل و احکام عملی جمع کنند.
دکتر جوادی در ادامه سخنان خود این دو راه حل را در قالب نسبت اعتباریات علامه با احکام عملی دین توضیح دادند. طبق راه حل اول که می توان آن را راه حل غیر مستقیم نامید، علی رغم اینکه احکام عملی توسط خود فرد و بر اساس دواعی احساسی او ساخته می شود و رابطه استنتاجی با احکام دینی ندارد، اما این احکام دینی به عنوان قضایایی ناظر به واقعیات عینی (در اندیشه شیعه و معتزله احکام دینی مبتنی بر مصالح و مفاسد عینی است و لذا حالت قراردادی ندارد) می تواند بر دواعی احساسی انسان تاثیر بگذارد و با ترسیم افق های جدید پیش روی او، این احساسات را جهت دهی کند و بدین ترتیب امکان الهیّات عملی را محقّق سازد.
ایشان در بخش پایانی سخنان خود به سراغ راه حل دوم رفتند که جنبه مستقیم دارد و مباحث علامه طباطبائی (ره) در المیزان درباره سه نوع اخلاق مبتنی بر منفعت دنیوی، منفعت اخروی و حب الهی نیز تا حدی مشعر بدان است. طبق این راه حل، اگر در یک تحول وجودی تدریجی، حب الهی به محور احساسات انسان تبدیل شود، آنگاه به صورت خودکار برساخت ها و اعتبارات انسان در مقام عمل نیز کاملاً منطبق با الهیّات عملی و احکام عملی دین خواهد شد.
دکتر جوادی در بخش پرسش و پاسخ به این نکته اشاره کردند که غالب مباحث سنت فلسفه و حکمت اسلامی ناظر به حوزه نظر است و به حد کافی به حیطه عمل وارد نشده است. از این رو امروزه وظیفه سنگینی بر عهده حکما و الهیدانان مسلمان در راستای وارد کردن مباحث نظری سنت اندیشه ای اسلامی به حیطه عمل قرار دارد.